کد مطلب:109170 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

نامه 010-به معاویه












[صفحه 296]

رسالته الی معاویه چگونه خواهی بود آنگاه كه برداشته شود از تو پرده های آنچه تو در آن هستی از دنیائی كه آراسته شده به آرایش خود و فریب داده به لذت خود خواند تو را و پذیرفتی آن را و كشید تو را پیروی كردی آن را و امر كرد تو را پس اطاعت كردی آن را و نزدیك است كه نگهدارد تو را نگهدارنده بر آنچه رها نمی كند تو را از آن نجات دهنده ای پس بازایست و دست بردار از این امر (خلافت) و برگیر آمادگی حساب را و دامن (تلاش كن) به كمر زن برای آنچه فرودآمده به تو راه مده گمراهان را از گوش خود و اگر نكنی چنین آگاه می سازم تو را به آنچه فراموش كردی از نفس خود پس تو فرورفته در ناز نعمتی گرفته است شیطان از تو جایگاه خود را و رسیده است در تو به آرزوی خود و روان شده از تو در جای جاری شدن روح و خون و چه زمان بودید ای معاویه از حكمرانان بر رعیت و زمامداران امر امت بدون مسابقه نیكی پیشی گیرنده باشد و بدون بزرگواری بنلد و پناه می برم به خدا از ادامه دادن به پیشینه های بدبختی و می ترسانم تو را از اینكه باشی لجاجت كننده در فریب دادن آرزو دو گونه باشد آشكار و نهان (تو)

[صفحه 297]

و خواندی به جنگ پس كنار گذار مردم را به یك سو و بیرون آی به سوی من و كنار گذار هر دو گروه لشگر را از جنگیدن تا دانسته شود كدامیك از ما گناه چیره شده بر دل او و پرده كشیده شده است (از گناه) به بینائی او پس من ابوحسن هستم كشنده جد تو و دائی تو و برادر تو به شكافتن (سر آنها) در روز بدر و این شمشیر با من است و با این دل ملاقات می كنم دشمنم را عوض نكردم دینی را با دین دیگر و از نو نگرفتم پیغمبری و من هرآینه بر راه راستم چنان راهی كه رها كردید آن را در حال اختیار و داخل شدید در آن در حال اجبار

[صفحه 297]

و گمان كردی تو آمدی به خونخواهی عثمان تحقیقا دانسته آنجا را كه ریخته شد خون عثمان پس بخواه آن را از آنجا اگر هستی خواهان پس گویا من می نگرم تو را ناله می كنی از جنگ هنگامی كه گزید تو را مانند ناله شتران از بارهای گران و گویا من می نگرم به لشگر تو می خوانند مرا برای جزع نمودن از زدن (شمشیر) پی درپی و از حكمی كه واقع شونده است و بر خاك افتادن پس از افتادنها به سوی كتاب خدا درحالیكه آنها كافرند انگاركننده اند یا مبادله كننده اند حق را به باطل منحرف


صفحه 296، 297، 297.